تارنمای فرهنگ و هنر آریایی
تارنمای فرهنگ و هنر آریایی
ایران خاک اهورایی

1- بعضي وقت ها اينقدر حواست به خودته و در آرزوهاي خودت غرقي كه يادت مي ره يه نفر منتظرته تا از دستشوئي بياي بيرون!

 
2- مرسی، خوبم، شما خوبی؟ چه عجب یادی از ما کردی!(طرح شرمنده کردن دوستان)
 
3- فاصله هارونميشه باگريه پر كرد بايدبتون ريزي كرد
 
4- عشق به تو ختم بشه
تو همون تك درخت عشقي كه .
.         
.
هر روز خرم رو به او ن مي بندم. ...
 
5- دانشمندان دارن تحقیق می کنن که یک انسان تا چند وقت می تونه بدون مغز زندگی کنه.
یه لطفی کن زنگ بزن سن خودتو بهشون بگو!
 
6- رفتم گلستان تا برات با عشق یه دامن گل بچینم ، دیدم شلوار پامه!
 
7- یاد اون روزها بخیر... دو تا دستامو می گرفتی و تو خیابونها با هم می چرخیدیم... تموم عشقت من بودم...امضا (فرغون)
 
8-& -&&&&&
اگه گفتی اینا چی هستن ؟
زحمت نکش اونا خانواده اردک ها هستن
اونم توئی که تنهایی ، جوجه اردک زشت !
 
9- با تشکر از شرکت شما در قرعه کشی بانک ملت، شما به قید قرعه برنده یک ماکسیما و یک منزل مسکونی به ارزش صد میلیون اس ام اس سرکاری شدید!
 
10- زیبائی شما را به لوازم آرایشتان تبریک میگوئیم !
 
11- سلام، شما در مسابقه پيام كوتاه جام جهاني شبكه ي سه 300 هزار تومان برنده شديد ، لطفا براي دريافت جايزه 299 هزار تومان شارژ به اين شماره ارسال نماييد .
 
12- اون طرز نگاهت اون صورت ماهت اون چشمای نازت دل عاشق نوازت منو یاد گدای سر کوچه ميندازه؟
 
13- نگاهم با نگاهت کرد بر خورد نمی دونم چرا حالم بهم خورد!
 
14- هیچ چیز برای من لذتبخش تر از این نیست که من برات پیام بدم و تو مثل خر کیف کنی!
 
15- دستت رو بذار روی سرت...
چیزی حس نمی كنی؟
تعجب نكن، بعضی از بزها شاخ ندارند..!
 
16- من انسان موفقی هستم
دوست داری بدونی رمز موفقیتم چیه !؟
اینه !
۱۲۳۲۱۳۴۰۳۲۱۴۵۹۱۸۲۶۶۵۱۹۲۳۴۶۰۹۸۷۱۲-۴۰۵
به کسی نگیا !!
 
17- اگه فكر ميكني خيلي تنهايي/اگه فكر ميكني كسي دوستت نداره
اگه فكر ميكني كسي به يادت نيست.
.
خيلي بيجا ميكني !! پس ما اينجا هويجيم؟
 
18- آب ميوه صداتم ... چرخ کرده نگاتم... قربون اون چشاتم... کشته خنده هاتم... کلاج اون پاهاتم... من مرده هواتم... تا عمر دارم باهاتم... جمال هرچي بامرامه... سوت بلبلي
 
19- سلام،شما در مسابقه پیام کوتاه جام جهانی شبکه سه ۳۰۰ هزار تومان برنده شدید لطفا برای دریافت جایزه 299 هزار تومان شارژ به این شماره ارسال نمایید!
 
20- بر سنگ سپیدی نشسته بودم و شوق حضورت را مشتاقانه  می طلبیدم... باد فرارسیدنت را به مشام جان نواخت و من از خود  بیخود شدم... دقایقی بعد زانوهایم لرزید و من سرخ شدم!! زرد شدم و تو آمدی!... من سیفون را کشیدم آب تو را برد
 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: